هوش مصنوعی:
شاعر در این متن از احساسات خود دربارهٔ دوری از درس ادب و روی آوردن به میگساری و مستی سخن میگوید. او از ساقی میخواهد که جامی از شراب طربانگیز به او بدهد تا غمهایش را فراموش کند. همچنین، به وضعیت روحی خود اشاره میکند که جانش بر لب رسیده و دلش پر از خون است.
رده سنی:
16+
متن شامل مفاهیمی مانند میگساری و مستی است که برای مخاطبان زیر 16 سال ممکن است نامناسب باشد. همچنین، مضامین عرفانی و احساسی عمیق آن برای درک بهتر، به سطحی از بلوغ فکری نیاز دارد.
شمارهٔ ۴۳
حالی نداد روی ز درس ادب مرا
بر جرعه ریز ساقی آب طرب مرا
از بام اوفتاده مرا طاس می بیار
هل تا برند مست بر میر شب مرا
جان بر سر لبست و دل از خون لبالبست
جام لبالبی بنه ایجان بلب مرا
بر جرعه ریز ساقی آب طرب مرا
از بام اوفتاده مرا طاس می بیار
هل تا برند مست بر میر شب مرا
جان بر سر لبست و دل از خون لبالبست
جام لبالبی بنه ایجان بلب مرا
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل/قصیده/قطعه
تعداد ابیات: ۱
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.