هوش مصنوعی: شاعر در این متن عاشقانه، عشق و ارادت خود را به معشوق بیان می‌کند و از بندگی و اسارت در زلف او سخن می‌گوید. او از دوری از صحبت شاهان و گدایی در کوی معشوق می‌گوید و هوش و حواس خود را فدای ساقی می‌داند.
رده سنی: 15+ متن دارای مفاهیم عاشقانه و عارفانه است که ممکن است برای کودکان قابل درک نباشد. همچنین استفاده از استعاره‌ها و تشبیه‌های پیچیده نیاز به سطحی از بلوغ فکری دارد.

شمارهٔ ۶۴

دم شاهی زنم از بندگی حضرت تو
حلقه‌ای گر ز سر زفت تو در گوش کنم

دل ز همخوابگی حور برآساید اگر
با خیال تو شبی دست در آغوش کنم

چگونه سر بدر آرم ز حلقّ سر زلفت
اسیر بند بپای و غلام حلقه بگوشم

شکوه سلطنت ایخواجه بر تو باد مسلّم
که من گدائی کویش بعالمی نفروشم

مرا که تگ همی آمدی ز صحبت شاهان
پس سراغ تو اکنون گدای خانه بدوشم

ز چین زلف تو بوئی رسیده تا بمشامم
حدیث عنبر سارا فسانه ایست بگوشم

ز دست بردۀ آنساقی است هوش و گرنه
گو است شاهد مجلس که من شراب ننوشم
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب: غزل/قصیده/قطعه
تعداد ابیات: ۱
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۶۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۶۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.