هوش مصنوعی:
این شعر عاشقانه وصف عشق و دلدادگی شاعر به معشوق است. شاعر با استفاده از استعارههای زیبا مانند سنبل، مشک، عنبر و لعل، جمال و عطر معشوق را ستایش میکند. همچنین، از درد فراق و اثرات عشق بر قلبش سخن میگوید. در پایان، شمع وجودش را فدای دیدار یار میکند و اشاره میکند که هر کس در باغ عشق قدم نزده، نمیتواند حسن معشوق را درک کند.
رده سنی:
16+
متن دارای مضامین عاشقانه و استعارههای پیچیده است که درک آن برای مخاطبان زیر 16 سال ممکن است دشوار باشد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند درد عشق و فراق نیاز به بلوغ عاطفی دارد.
شمارهٔ ۳۵
هر سر که بوی سنبل تو در دماغ داشت
از مشک و از شمامه عنبر فراغ داشت
در تن نماند یک سر مو بی نشان تو
هر جا که دیدمش ز خدنگ تو داغ داشت
هر چند بود لاله جگر خون ز درد عشق
لیکن به یاد لعل تو بر کف نفاغ داشت
دوشینه شمع روشنی خود به باد داد
کز روی یار مجلس رندان چراغ داشت
گر شاهدی به باغ نشد زین عجب مدار
کو با خیال حسن تو بس باغ و راغ داشت
از مشک و از شمامه عنبر فراغ داشت
در تن نماند یک سر مو بی نشان تو
هر جا که دیدمش ز خدنگ تو داغ داشت
هر چند بود لاله جگر خون ز درد عشق
لیکن به یاد لعل تو بر کف نفاغ داشت
دوشینه شمع روشنی خود به باد داد
کز روی یار مجلس رندان چراغ داشت
گر شاهدی به باغ نشد زین عجب مدار
کو با خیال حسن تو بس باغ و راغ داشت
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.