هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از عشق عمیق و فراق دردناک خود سخن می‌گوید. او از فداکاری‌هایش برای معشوق می‌گوید و اینکه حتی پس از مرگ نیز وجودش با معشوق پیوند خورده است. نشانه‌های عشق در دلش باقی مانده و هرگز محو نمی‌شود. شاعر از خاطرات معشوق و تأثیر ماندگار او بر زندگی خود یاد می‌کند.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مضامین عاشقانه عمیق و احساسات پیچیده است که درک آن برای مخاطبان جوان‌تر ممکن است دشوار باشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و نمادهای عرفانی نیاز به سطحی از بلوغ فکری دارد.

شمارهٔ ۳۷

جان ز تن رفت و دل اندر عقد گیسویت بماند
شد تنم هم خاک دروی تا ابد بویت بماند

خاک ره گشتم ولی شادم که بعد از سالها
گردی از خاک وجودم بر سر کویت بماند

در دل پر درد خود دیدم که در هرگوشه ای
بس نشان ها از خدنگ چشم جادویت بماند

سالها شستم به خوناب جگر لیکن نرفت
آن غباری را که بر روی دل از خویت بماند

نقش عالم را یکایک شستم از لوح خرد
همچنان در وی خیال قد دلجویت بماند

گر شدی دور از من اما شاهدی را در نظر
سجده گاهی از خیال طاق ابرویت بماند
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.