هوش مصنوعی: این متن عاشقانه و عرفانی، بیانگر دلدادگی و وابستگی شاعر به معشوق است. شاعر از زلف یار، نگاه جورکننده‌اش، لب شیرین و خنده‌اش سخن می‌گوید و ابراز می‌کند که دلش به این درد و داغ عشق خرسند است. در پایان، شاعر عاشق را به جنون و دیوانگی می‌خواند و آن را کاری ناشایست برای خردمندان می‌داند.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عاشقانه و عرفانی عمیق است که درک آن‌ها به بلوغ فکری و عاطفی نیاز دارد. همچنین، برخی از اصطلاحات و تشبیهات به کار رفته ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر پیچیده باشد.

شمارهٔ ۴۲

ز زلف تو جان چون شود فارغ آیند
که هر رشته‌ای بر رشته‌ای هست پیوند

به تیری ز مژگان نواز این دلم را
از آن چشم سحار این جور تا چند

شکر گر مکرر کند نام خود را
شکر خنده بنما از آن لب به کل قند

گشاد دل از زلف دل بند توست
سپاریم ما هم دل خود به دلبند

مبادا دل از درد داغ تو خالی
کزین درد و داغ‌ست پیوسته خرسند

جنون ورز شاهدی گر عاشقی تو
که دیوانگی نیست کار خردمند
وزن: فعولن فعولن فعولن فعولن (متقارب مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.