هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از عشق و دل‌بستگی عمیق خود به معشوق سخن می‌گوید و بیان می‌کند که حضور معشوق چنان نور و گرمابخش زندگی اوست که دیگر نیازی به زیبایی‌های طبیعت مانند باغ و گل‌شن ندارد. او از زیبایی‌های معشوق مانند موهای معطر و قامت بلندش یاد می‌کند و تأکید می‌کند که عشق تنها محدود به بلبل و گل نیست و همه موجودات، حتی پرندگان معمولی مانند قمری و زاغ، می‌توانند روایتگر عشق باشند.
رده سنی: 15+ این شعر دارای مفاهیم عاشقانه و ادبی است که درک آن به بلوغ فکری و آشنایی با ادبیات کلاسیک فارسی نیاز دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و تشبیه‌های پیچیده ممکن است برای کودکان قابل درک نباشد.

شمارهٔ ۹۱

بی تو به گلشنم نکشد دل به باغ هم
با تو به درد خوش بردم دل به داغ هم

جایی که آفتاب رخت نور گسترد
آنجا چه جای شمع و چه جای چراغ هم

با قامت چو سرو تو و سبزه خطت
ما را چه حاجت است به باغ و به راغ هم

آورد بویی از خم زلفت نسیم صبح
شد خانه‌ام ز مشک معطر دماغ هم

ای شاهدی نه عاشق گل بلبل است و بس
بشنو حدیث عشق ز قمری و زاغ هم
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۹۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۹۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.