۲۶۹ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۰۴

تا دل به قید زلف دل آرام بسته ایم
بر دیده خواب و بر جگر آرام بسته ایم

سودای یار در سر و سر در کمند زلف
این عقده بین که ما به سرانجام بسته ایم

ما از مقام صدق سر کویش از صفا
با اشک غسل کرده و احرام بسته ایم

سودای وصل او که به دیگ دماغ ماست
در پختنش بسی طمع خام بسته ایم

کس در بلا به کام دل خویشتن نرفت
ما دل به درد و داغ به ناکام بسته ایم

ای شاهدی زدام دو زلفش مجو خلاص
تا انتهای عمر در این دام بسته ایم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۰۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۰۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.