هوش مصنوعی:
این متن شعری عرفانی و عاشقانه است که در آن شاعر از عشق الهی و رابطه ازلی خود با معشوق سخن میگوید. او آفتاب را در مقابل عارض معشوق ناچیز میشمرد و عقل را در فهم این عشق ناتوان میداند. شاعر از شراب کهنه به عنوان نمادی از عشق پایدار یاد میکند و در پایان، بازگشت از زهد و توبه را بهانهای برای نوشیدن شراب میداند.
رده سنی:
18+
متن شامل مفاهیم عرفانی و استعارههای پیچیده مانند شراب به عنوان نماد عشق الهی است که درک آن برای مخاطبان جوانتر دشوار بوده و نیاز به بلوغ فکری دارد. همچنین، اشاره به مفاهیمی مانند زهد و توبه ممکن است برای سنین پایین نامفهوم باشد.
شمارهٔ ۱۰۵
به پیش عارض او عرض آفتاب مکن
که آفتاب از او ذره ایست بی سر و بن
محبت من و دلدار سابق از ازل است
از آن زمان که قلم رفت بر صحیفه کن
به فکر آن دهن اندیشه کرده عقل بسی
نیافت در ره این نکته هیچ جای سخن
شراب کهنه بده ساقیا که هست لطیف
به نوبهار گل تازه و شراب کهن
چو شاهدی ز ره زهد و توبه باز آمد
به رغم مدعیان ساقیا قدح پرکن
که آفتاب از او ذره ایست بی سر و بن
محبت من و دلدار سابق از ازل است
از آن زمان که قلم رفت بر صحیفه کن
به فکر آن دهن اندیشه کرده عقل بسی
نیافت در ره این نکته هیچ جای سخن
شراب کهنه بده ساقیا که هست لطیف
به نوبهار گل تازه و شراب کهن
چو شاهدی ز ره زهد و توبه باز آمد
به رغم مدعیان ساقیا قدح پرکن
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۰۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۰۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.