هوش مصنوعی: شاعر در این متن از عشق و دلدادگی به یار خود سخن می‌گوید و از احساس ویرانی و دل‌تنگی خود در فراق یار می‌نالد. او از زلف یار و افسانه‌های عشق یاد می‌کند و بیان می‌کند که عشق یار، جهان را مست کرده است. همچنین، اشاره‌ای به تحول معنوی و عرفانی دارد که عشق یار در او ایجاد کرده است.
رده سنی: 16+ این متن دارای مفاهیم عرفانی و عاشقانه‌ای است که ممکن است برای مخاطبان کم‌سن‌وسال قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و نمادهای پیچیده در شعر، نیاز به سطحی از بلوغ فکری و ادبی دارد.

شمارهٔ ۱۲۰

بگو به یار که کاشانه که می پرسی
منم خراب تو ویرانه که می پرسی

حدیث زلف تو امشب حکایتی است دراز
تو خابناک ز افسانه که می پرسی

منم که خلوت دل کردم از غم آبادت
تو از غم که و غمخوانه که می پرسی

ز جام عشق تو خلق جهان همه مستند
تو از تواضع مستانه که می پرسی

گدای کوی تو شد شاهدی و شاهی یافت
بگو دگر در شاهانه که می پرسی
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۱۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۲۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.