هوش مصنوعی:
شاعر در این متن به توصیف عشق و دلباختگی خود به معشوق میپردازد. او از زلفهای سرکش و دلربای معشوق، لب لعل و شیریناش، و جذابیتهای دیگر او سخن میگوید و از عشق دیوانهوار خود مینالد. همچنین، شاعر از معشوق میخواهد که به جای نصیحتهای دیگران، به خودش توجه کند.
رده سنی:
15+
این متن یک شعر عاشقانه کلاسیک است که دارای مفاهیم عمیق عاطفی و ادبی است. درک کامل آن نیاز به بلوغ فکری و آشنایی با ادبیات کهن دارد. همچنین، برخی از اصطلاحات و تشبیهات بهکار رفته ممکن است برای کودکان قابل درک نباشد.
شمارهٔ ۱۲۱
دو زلف سرکش دلبند داری
که در هر یک بسی دل بند داری
شدم دیوانه در سودای زلفت
در ین قیدم بگو تا چند داری
چه شد گر زان لب لعل شکر بار
به دشنامی مرا خرسند داری
ز بهر چشم بد بر آتش رخ
ز انواع گهر هر چند داری
ز نصح شاهدی بگذر تو ای شیخ
به خود پندی بده گر پند داری
که در هر یک بسی دل بند داری
شدم دیوانه در سودای زلفت
در ین قیدم بگو تا چند داری
چه شد گر زان لب لعل شکر بار
به دشنامی مرا خرسند داری
ز بهر چشم بد بر آتش رخ
ز انواع گهر هر چند داری
ز نصح شاهدی بگذر تو ای شیخ
به خود پندی بده گر پند داری
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۲۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۲۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.