هوش مصنوعی: این متن شعری است که از درد عشق و رنج‌های ناشی از آن سخن می‌گوید. شاعر از جفای یار و بی‌توجهی او شکایت دارد، اما در عین حال، عشق و وفاداری خود را حفظ کرده و امید به عنایت معشوق دارد. او از شوق دیدار معشوق و غم‌های ناشی از آن می‌گوید و زیبایی معشوق را با یوسف پیامبر مقایسه می‌کند. در پایان، شاعر به عاشقان هشدار می‌دهد که عشق راهی بی‌پایان است و باید با احتیاط قدم برداشت.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آن به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی نیاز دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و کنایه‌های پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

شمارهٔ ۶۰

از دوست به دشمن نتوان کرد شکایت
کز یار جفا بِه که ز اغیار حمایت

ور مدّعی از جور تو فریاد برآورد
شکر است که ما از تو نداریم شکایت

بی جرم بسی جور و عتاب از تو کشیدیم
وقت است که بر ما فکنی چشم عنایت

ما را بِه ازین دار از آن رو که توان داشت
بیمار به تیمار و رعیّت به رعایت

فارغ ز منی ورنه برت صورت احوال
صدبار بگفتم به صریح و به کنایت

طفل ره عشقم تو مرا بنده خود خوان
تا پیرطریقت شوم و شاه ولایت

پروانه جان سوزم و تو شمع دل افروز
روزی بکند سوز دلم در تو سرایت

دانم که ندانی که ز شوق رخ خوبت
غم بر دل من تا به چه حدّ است و چه غایت

در صورت خوبان نبود این همه معنی
در صورت یوسف نبود این همه آیت

ای راهرو عشق! چنین گرم چه تازی
آهسته که این بادیه را نیست نهایت

حالی که جلال از همه خلق نهان داشت
رنگ رخ و سیل مژه اش کرد حکایت
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۶۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.