هوش مصنوعی: این شعر از حافظ، عشق و آزادگی را ستایش می‌کند و به ارزش‌های معنوی و عرفانی مانند بی‌اعتنایی به دنیا و عشق به معشوق اشاره دارد. شاعر از درد عشق و سوختن در راه آن سخن می‌گوید و بر اهمیت وفاداری و فداکاری تأکید می‌کند.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه در این شعر ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از اشارات فلسفی و معنوی نیاز به سطحی از بلوغ فکری دارد.

شمارهٔ ۱۰۰

معاشران که مقیمان کوی خمّارند
چو بنگری ز دو عالم فراغتی دارند

غلام همّت آن عاشقان آزادم
که مُلک هر دو جهان در نظر نمی آرند

حریف خلوت دردی کشان خمّار است
بتی که خلوتیانش به جان طلبکارند

در آن حریم که خلوت سرای سلطان است
گدای بی سرو پا را یقین که نگذارند

شب دراز تو در خواب ناز و، مشتاقان
بر آستان درت تا به روز بیدارند

ز کوی خود من آزرده را به جور مران
که شرط نیست که آزرده را بیازارند

چهار سوی جهان موج خون دل بگرفت
ز بس که مردم چشمم سرشک می بارند

تو گرچه آتش جانی و برق دلسوزی
بیا که سوختگانت به جان خریدارند

چو جان سپردنی ست ای جلال! آخر کار
همان بِه است که در پای دوست بسپارند
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۹۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۰۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.