۱۹۴ بار خوانده شده

شمارهٔ ۸۷

گوهر عمر گرانمایه بود گرچه نفیس
لیگ از بهر نثار تو متاعیست خسیس

گرچه ارباب قلم راست عطارد استاد
لیک در مکتب عشق تو یکی تازه نویس

گرچه در محفل دل عقل ندیمیست حکیم
لیک با شیر قوی پنجۀ عشقشت جلیس

لشگر عشق بغارتگری کشور عقل
کرد کاری که نه مرئوس بماند و نه رئیس

عشق دردیست که درمان نپذیرد هرگز
ره بجائی نبرد فکر دو صد رسطالیس

نکتۀ عشق نگنجد به هزاران دفتر
عشق درسی نبود ور چه مدرس ادریس

گوهر عشق بجوی از صدف صدق و صفا
ورنه افسانه و تلبیس بود از ابلیس

عمر اگر می گذرد با تو نعیمی است مقیم
زندگی بی غم عشق تو عذابی است بئیس

آنچه را مفتقر از عشق سخن می گوید
لوح سیمین بطلب با قلم زر نویس
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۸۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۸۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.