۱۶۵ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۵۲

من کیستم که طالب دیدار او شوم
یا چیست نقد من که خریدار او شوم

او یوسف عزیز و مرا دست بس تهی
شرم آیدم که بر سر بازار او شوم

در مصر عشق طوطی شیرین سخن منم
تا طعمه جو ز لعل شکر بار او شوم

او پادشاه مملکت حسن و من گدا
یارب چگونه محرم اسرار او شوم

یاری که در زمانه بخوبیش یار نیست
هست آرزوی خام که من یار او شوم

بر بوی پرسشی ز لب آن مسیح دم
آن دولت از کجاست که بیمار او شوم

با اینهمه فداش کنم جان خویشتن
باری ز مخلصان هوادار او شوم

گر باغ وصل همچو منی را مجال نیست
از دور بلبل گل رخسار او شوم

آزادی دو کون چو از بندگی اوست
خواهم که چون حسین گرفتار او شوم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۵۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۵۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.