هوش مصنوعی:
این شعر عاشقانه و عرفانی، بیانگر احساسات شاعر نسبت به معشوق است. او از نور چهره معشوق، جدایی از او و تأثیر این عشق بر قلب و چشمهایش سخن میگوید. شاعر از درد فراق و اشکهایش میگوید، اما این درد را به جان میخرد چرا که معشوق ارزش این رنج را دارد. همچنین، اشاراتی به مفاهیم عرفانی مانند فنا و شفا در شعر دیده میشود.
رده سنی:
16+
این شعر دارای مفاهیم عمیق عاشقانه و عرفانی است که درک آنها به بلوغ فکری و تجربهی عاطفی نیاز دارد. همچنین، برخی از اصطلاحات و تشبیهات ممکن است برای مخاطبان جوانتر پیچیده باشد.
شمارهٔ ۱۶۱
ای از فروغ روی تو روشن سرای چشم
وی خاک آستان درت توتیای چشم
بیگانه ز آشنایم و از خویش بیخبر
تا شد خیال روی توام آشنای چشم
رفتی ز پیش چشم و نشستی درون دل
گوئی گرفت خاطرت از تنگنای چشم
شبهای تیره ره بحریمت نبرد می
گر نیستی فروغ رخت رهنمای چشم
بهر نثار پای خیال تو روز و شب
پر در و گوهر است مرا درجهای چشم
گر خون چشم من غم تو ریخت باک نیست
شادم بدین که داد لبت خونبهای چشم
تا آتش دلم بخیال تو کم رسد
پیوسته آب میزنم اندر فضای چشم
در رهگذار سیل فنا پایدار نیست
زانرو فتاده است خلل در بنای چشم
کحل است خاکپای تو ای حوروش کز او
دارد حسین خسته امید شفای چشم
وی خاک آستان درت توتیای چشم
بیگانه ز آشنایم و از خویش بیخبر
تا شد خیال روی توام آشنای چشم
رفتی ز پیش چشم و نشستی درون دل
گوئی گرفت خاطرت از تنگنای چشم
شبهای تیره ره بحریمت نبرد می
گر نیستی فروغ رخت رهنمای چشم
بهر نثار پای خیال تو روز و شب
پر در و گوهر است مرا درجهای چشم
گر خون چشم من غم تو ریخت باک نیست
شادم بدین که داد لبت خونبهای چشم
تا آتش دلم بخیال تو کم رسد
پیوسته آب میزنم اندر فضای چشم
در رهگذار سیل فنا پایدار نیست
زانرو فتاده است خلل در بنای چشم
کحل است خاکپای تو ای حوروش کز او
دارد حسین خسته امید شفای چشم
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۶۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۶۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.