هوش مصنوعی:
این متن شعری است که درد و رنج عاشقی را بیان میکند که از بیمهری معشوق رنجیده و در عین حال، امیدوار به لطف اوست. شاعر از نگاه نکردن معشوق، بیوفایی او، و رنجهای عشق شکایت میکند، اما در عین حال، به امید و عشق خود پایبند است.
رده سنی:
16+
متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و تجربهی عاطفی دارد. همچنین، برخی از اشارات مانند مقایسه با حسین(ع) ممکن است برای مخاطبان جوانتر نیاز به توضیح داشته باشد.
شمارهٔ ۲۶۰
آه که از ره کرم یار نکرد یارئی
سوختم از غم و نشد رنجه بغمگسارئی
بر سر صید خود مرا کشت و نگاه هم نکرد
لایق صید خسروی نیست چو من شکارئی
چاره کار عاشقان زاری و زور و زر بود
زور و زرم چو نیست هست چاره بنده زارئی
کبر و ریا نمیکنم بر در کبریای او
عزت و سرفرازیم مسکنت است و خوارئی
نیستم آتشی صفت سر بهوا نمی کشم
بر درش آبروی من هست ز خاکسارئی
من بامید لطف تو آمده ام به پیش در
بدرقه طریق من هست امیدوارئی
با تن همچو برگ که کوه بلا همی کشم
پیشه عاشقان بود طاقت و برد بارئی
شد ز علاج درد من عقل بعجز معترف
زانکه ز عشق خورده ام ضربت زخم کارئی
گر به نثارت آورم همچو حسین جان بکف
از رخ اهل دل کشم خجلت و شرمسارئی
سوختم از غم و نشد رنجه بغمگسارئی
بر سر صید خود مرا کشت و نگاه هم نکرد
لایق صید خسروی نیست چو من شکارئی
چاره کار عاشقان زاری و زور و زر بود
زور و زرم چو نیست هست چاره بنده زارئی
کبر و ریا نمیکنم بر در کبریای او
عزت و سرفرازیم مسکنت است و خوارئی
نیستم آتشی صفت سر بهوا نمی کشم
بر درش آبروی من هست ز خاکسارئی
من بامید لطف تو آمده ام به پیش در
بدرقه طریق من هست امیدوارئی
با تن همچو برگ که کوه بلا همی کشم
پیشه عاشقان بود طاقت و برد بارئی
شد ز علاج درد من عقل بعجز معترف
زانکه ز عشق خورده ام ضربت زخم کارئی
گر به نثارت آورم همچو حسین جان بکف
از رخ اهل دل کشم خجلت و شرمسارئی
وزن: مفتعلن مفاعلن مفتعلن مفاعلن (رجز مثمن مطوی مخبون)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۵۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۶۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.