۲۴۶ بار خوانده شده

پادشاهی دیو کس اولین شاه ماد

دیو کس نخستین شه ماد بود
وز او سربسر کشور آباد بود

بسی بود آن شاه باعدل وداد
کریم و جوانمرد و نیکو نهاد

گزیدند او را بشاهنشهی
نشاندند ویرا بگاه مهی

چو بر گاه شد شاه باعدل و داد
کلاه بزرگی بسر بر نهاد

بفرمود تا شارسان ساختند
یکی شهر زیبا بیاراستند

در آن شارسان هفت دژشدپدید
چنان شهر تا آن زمان کس ندید

یکی بر یکی بر تری داشتی
که بر آسمان سر بر افراشتی

چو رنگین کمان هفت دژشدعیان
که از هفت اورنگ بودی نشان

زسبز و سفید و زسرخ وز زرد
بنفش وسیه ورنگ هم لاژورد

چو جنت یکی شهر آمد پدید
چنو در جهان کس ندید و شنید

ببخشید شه نعمت بیکران
هنر پروان را کران تا کران

سپس جشن شاهانه آراستند
بشادی فزوده زغم کاستند

بر او هکمتانه نهادند نام
فشاندند دست و گرفتند جام

ز غوغای طبل و ز آوای کوس
بلرزید نه گنبد آبنوس

بدینگونه شه کشور آباد کرد
یکی شهر هرگوشه بنیاد کرد

چنین اند شاهان نیکو سرشت
که سازند دنیا چو باغ بهشت
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:پیش گفتار
گوهر بعدی:وصیت دیو کس به فرزند خود
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.