هوش مصنوعی: این متن درباره زندگی و آموزه‌های عرفانی یک عارف است که از بخارا آمده، سال‌ها تحصیل کرد و سپس به دهلی رفت و به شیخ نصیرالدین دهلوی پیوست. او با سیر و سلوک به مراتب بالای عرفان رسید و آثاری مانند «نورالعیون» و «مرآت العارفین» از خود به جای گذاشت. در بخشی از متن، داستانی عرفانی درباره یک مجذوب و درک شهودی او از حق تعالی نقل شده است. همچنین دو رباعی عرفانی از او آمده که بر محبت الهی و وحدت وجود تأکید دارد.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که برای درک آن به بلوغ فکری و آشنایی با ادبیات عرفانی نیاز است. همچنین استفاده از اصطلاحات تخصصی و مفاهیم انتزاعی ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

بخش ۱۳۹ - مسعود بخارایی عَلَیهِ الرَّحْمَةُ

اصلش از قریهٔ بک از توابع بخاراست. مدت‌ها در ماوراءالنهر حکومت کرد. سال‌ها نیز تحصیل علوم نمود. عاقبت از طلب مطلوب حقیق دردی در دلش ظاهر شد. بعد از سیاحت‌ها به دهلی آمده، در آن ولایت دست ارادت به دامان باسعادت جناب شیخ نصیرالدین دهلوی مشهور به چراغ دهلی از خلفای شیخ نظام اولیا زده، به یمن خدمت و عزلت در خانقاه، شیخ به مدارج عرفان و معارج ایقان ارتقاء و ارتفاع جست. او را کتب است: نورالعیون و امّ الصفایح و مرآت العارفین از اوست. در مرآت العارفین گوید با شیخ خود می‌رفتم گذار ما به سر منزل مجذوبی افتاد که هرچه پیش او می‌آمد به حسب نور شهود، هذا ربی گفته، سجده می‌نمود، پس از سجده می‌گفت: اَللّهُمَّ اِنِّی اَعُوذُ بِکَ مِنْاَنْاُشْرِکَ بِکَ شیئاً. با خود گفتم ای عجب قولش این و فعلش آن. پیر روشن ضمیر فرمود انکار به حالش مکن که در این حالت از استغراق حال در آینهٔ وجود خلق به جز حق نمی‌بیند. این دو رباعی از او قلمی گردید:

سلطان حقیقت دل جان بخش من است
ملکِ دو جهان زیرِ پیِ رخشِ من است

آن چیز که نیست نیست و آن چیز که هست
بی منت اغیار همه بخش من است
٭٭٭

بر یاد لبت باده حلال است حلال
می نیست، تجلّیِ جلال است جلال

جز طلعتِ زیبای تو ای مایهٔ حال
هر چیز که دیدیم خیال است خیال
تعداد ابیات: ۴
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:بخش ۱۳۸ - معین چشتی هروی قُدِّسَ سِرُّهُ
گوهر بعدی:بخش ۱۴۰ - مؤمن یزدی
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.