هوش مصنوعی:
این متن به بررسی مفهوم غیرت در رابطهی عاشق و معشوق میپردازد. غیرت معشوق باعث حفظ ارزش عاشق میشود و اگر نباشد، عاشق بیقدر و بیهدف میگردد. با افزایش عشق، غیرت معشوق عاشق را کنترل میکند تا از خودکامی دور شود. عاشق در نهایت به بیخودی میرسد و غیرت معشوق او را از هلاکت نجات میدهد. همچنین، غیرت ممکن است به حدی برسد که معشوق نخواهد سایهاش بر زمین افتد یا حتی در زیباییاش چیزی افزوده شود. این مفاهیم عمیق و نیازمند درک عرفانی هستند.
رده سنی:
18+
محتوا شامل مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که درک آنها نیازمند بلوغ فکری و تجربهی زندگی است. همچنین، استفاده از استعارههای پیچیده و زبان ادبی ممکن است برای مخاطبان جوانتر دشوار باشد.
فصل ۱۷
غیرت معشوق زینت عاشق است و غیرت عاشق پیرایۀ معشوق، اگر غیرت معشوق نباشد عاشق خلیع العذار نابود و بی قیمت و مقدار شود وبهر سوی رود و بهر روی رود اما همیشه غیرت معشوق عنان مرکب وجودش گرفته باشد و بر در بارگاه مراد معشوق میدارد و چون آتش عشق گرمتر شود عاشقی بی آزرمتر شود غیرت معشوق گریبانش گیرد تا دامن خود کامی درکشد و بیخود شود و دم درکشد عشق هر لحظه میگویدش: گر جانت بکارست برو دم درکش. چون عاشق بر بحر بیخودی گذر کند و در کام نهنگ قهر مقر کند غیرت معشوق بشست قهرش برآورد و در تاب آفتاب بیمرادی بدارد تا زهر قهر ننوشد و در هلاک خود نکوشد زیرا که ناز او را نیاز این بکارست. حاصل بهیچ کارش فرو مگذارد اگر ملک شود و بر فلک شود بقهرش فرو ارد و همو را برو گمارد تا دمار از نهاد او برآرد و در تاب آفتاب نامرادی بدارد و اگر از وجودش گوی سازد و در میدان بلا اندازد و در حالش بچوگان قهر سرگردان کند و بی پا و سرش دوان کند میگویدش:
اندر طلب یار همی باش چو گوی
بی پا و سری خویش تواند در تک و پوی
کان چیز که در پردۀ وحدت باشد
در بیخودی ای پسر نماید بتو روی
این همه با آوازهکند تا در پرتو نور خودش نهان کند وجود را بر او عیان کند آنگاه غیرت معشوق شود تا بحدی که عاشق بخواهد که معشوق عکس خود در آینه معاینه بیند زیرا که داند که معشوق بی مثالست چون خود را دید مفتون خود گردد غیرت معشوقی او این را از راه بردارد:
در آینه گر یار نظر فرماید
ما را ز بلای خود حذر فرماید
ترسم که چو دید خوبی حضرت خود
ما را ز در خویش سفر فرماید
و روا بود که غیرت بوصفی شود که نخواهد که سایۀ معشوق بر زمین افتد چنانکه گفتهاند:
تا من بمیان رسول یابم با تو
تنها ز همه جهان من و تنها تو
خورشید نخواهم که بر آید با تو
آئی بر من سایه نباشد با تو
و شاید که غیرت عاشق بر معشوق تا حدی برسد که نخواهد که در حسن معشوق چیزی بیفزاید و این معنی غوری دارد جز بذوق فهم نتوان کرد.
اندر طلب یار همی باش چو گوی
بی پا و سری خویش تواند در تک و پوی
کان چیز که در پردۀ وحدت باشد
در بیخودی ای پسر نماید بتو روی
این همه با آوازهکند تا در پرتو نور خودش نهان کند وجود را بر او عیان کند آنگاه غیرت معشوق شود تا بحدی که عاشق بخواهد که معشوق عکس خود در آینه معاینه بیند زیرا که داند که معشوق بی مثالست چون خود را دید مفتون خود گردد غیرت معشوقی او این را از راه بردارد:
در آینه گر یار نظر فرماید
ما را ز بلای خود حذر فرماید
ترسم که چو دید خوبی حضرت خود
ما را ز در خویش سفر فرماید
و روا بود که غیرت بوصفی شود که نخواهد که سایۀ معشوق بر زمین افتد چنانکه گفتهاند:
تا من بمیان رسول یابم با تو
تنها ز همه جهان من و تنها تو
خورشید نخواهم که بر آید با تو
آئی بر من سایه نباشد با تو
و شاید که غیرت عاشق بر معشوق تا حدی برسد که نخواهد که در حسن معشوق چیزی بیفزاید و این معنی غوری دارد جز بذوق فهم نتوان کرد.
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:فصل ۱۶
گوهر بعدی:فصل ۱۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.