۲۴۲ بار خوانده شده

فصل ۱۰۲

عاشق نخسبد و خفتن او عجب بود:

عَجَبا لِلْمُحِبِّ کَیْفَ یَنامُ
کلُّ نَومٍ عَلَی المُحِّب حَرامٌ
ای برادر عاشق یا در مقام فراق بود یادر هودج وصال اگر در عالم فراق بود از الم و وجع خواب گرد او نگردد و آنچه گفته‌اند که اَلسُکونُ حَرامُ عَلَی قُلوُبِ اَوْلِیائِهِ برین معنی قریب است و عجب از محبی که محبوبش نخسبد و او قصد خواب کند شنیدم که موفقۀ در عشق حضرت شأنی داشت بواسطۀ بیخوابی بعلت دق گرفتار شد خواجه‌اش گفت یا جارِیَةُ اُفْرِشی لنا فِراشا گفت بامَوْلَایَ الَکَ مَولی؟ قالَ نَعَمَقالَتاَنامَ مَوَلاکَ قالَ لاقالَتْ اَما تَسْتَحیی چون مالک تو از خواب مقدس است ترا شرم نیابد که در نظر او سر ببالین استراحت باز نهی و خفتن در حضور او آغاز کنی.

شرمت ناید که در غمش خواب کنی
وانگه ز غمش دو دیده پرآب کنی

در میکده‌اش اگر بیابی باری
باید که وضو تو از می ناب کنی
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:فصل ۱۰۱
گوهر بعدی:فصل ۱۰۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.