هوش مصنوعی:
شیخ عبداللّه باکورا ابتدا با سماع و رقص شیخ مخالف بود، اما پس از دیدن خوابهای مکرر که در آن ندایی میگفت «برخیزید و برای خدا رقص کنید»، متوجه شد که این امری الهی است. وقتی صبح به خانقاه رفت و شنید که شیخ همان جمله را تکرار میکند، مخالفتش از بین رفت.
رده سنی:
14+
محتوا دارای مفاهیم عرفانی و نیازمند درک نسبی از مسائل روحانی است که برای کودکان قابل هضم نیست. همچنین ممکن است برخی جزئیات مانند خوابهای پی در پی برای مخاطبان کمسن پیچیده یا نامفهوم باشد.
حکایت شمارهٔ ۲۰
آوردهاند که چون شیخ عبداللّه باکورا آن داوری برخاست، بهر وقت به سلام شیخ آمدی و سخن گفتی. اما شیخ عبداللّه را به سماع و رقص شیخ انکار میبود و گاه گاه اظهار میکرد تا شبی بخواب دید کی هاتفی آواز داد کی قوموا و ارقصو لِلّه! یعنی برخیزید و رقص کنید برای خدای سبحانه و تعالی! بیدار شد و لاحول کرد و گفت این خواب شوریده بود کی مرا شیطان نمود. دیگر بار بخفت همچنین دید کی هاتفی میگوید کی «قوموا وارقصواللّه بیدار شد و لاحول کرد و ذکری بگفت و سورۀ دو سه از قرآن برخواند، در خواب شد همان دید دانست کی جز حقّ نتواند بود. بامداد برخاست و بخانقاه بزیارت شیخ آمد و شیخ را دید کی از اندرون خانه میگفت کی قوموا و ارقصواللّه. شیخ عبداللّه را آن انکار از دل دور شد.
تعداد ابیات: ۰
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:حکایت شمارهٔ ۱۹
گوهر بعدی:حکایت شمارهٔ ۲۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.