هوش مصنوعی:
حسن مؤدب از دستور شیخ برای بیرون رفتن و بازگشت از سمت راست پیروی کرد. او به یک گبر برخورد و دستور شیخ را اجرا کرد. گبر درخواست مسلمان شدن کرد و به خدمت شیخ رفت. شیخ اسلام را به او عرضه کرد و گبر اسلام آورد و تمام داراییاش را در راه شیخ گذاشت.
رده سنی:
12+
متن دارای مفاهیم عرفانی و مذهبی است که برای درک بهتر، نیاز به سطحی از بلوغ فکری و آشنایی با مفاهیم دینی دارد. همچنین، زبان متن ممکن است برای کودکان کمسال پیچیده باشد.
حکایت شمارهٔ ۴۴
حسن مؤدب گفت کی روزی شیخ مرا بخواند و گفت بدر بیرون شو و بدست راست بازگرد، هرک پیش تو آید دست پیش او دار و بگوی هرچ داری برینجا نه. بحکم اشارت شیخ بیرون آمدم گبری رادیدم دست پیش داشتم. گبر گفت اول مسلمان شوم، مرا بخدمت شیخ باید برد. پس گبر را به خدمت شیخ بردم، گفت ای شیخ اسلام عرضه کن، پس اسلام آورد و هرچ داشت در راه شیخ نهاد.
تعداد ابیات: ۰
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:حکایت شمارهٔ ۴۳
گوهر بعدی:حکایت شمارهٔ ۴۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.