هوش مصنوعی: خواجه بوالفتوح عیاضی از خواجه حسین عباد ویشی نقل می‌کند که در مجلس شیخ در نیشابور، به یاد مادرش در سرخس افتاد. شیخ بلافاصله به او رو کرد و شعری درباره شتاب او به سوی مادرش که از فراق او گریه می‌کند، خواند. خواجه حسین به سرخس رفت و مادرش را در بستر بیماری یافت. او توانست قبل از مرگ مادرش به او برسد و روز بعد مادرش درگذشت. او فهمید که سخن شیخ اشاره به همین شتاب بوده است.
رده سنی: 15+ محتوا شامل مفاهیم عرفانی و روایت‌های عمیق اخلاقی است که ممکن است برای کودکان قابل درک نباشد. همچنین موضوع مرگ و فراق نیاز به درک عاطفی بالاتری دارد.

حکایت شمارهٔ ۶۳

خواجه بوالفتوح عیاضی گفت از خواجه حسین عباد ویشی، شنیدم که گفت در نشابور در مجلس شیخ بودم مرا اندیشۀ والده و سرخس به خاطر آمد، شیخ در حال روی بمن کرد و گفت:

لِتَعْجَلْعَلی اُمٍّ عَلَیْکَ حَفِیَّة
تَنُوحُ وَ تَبْکِی مِنْفراقِکَ دائِباً
من از مجلس، بیرون آمدم و روی به سرخس نهادم، والده را در بیماری وفات یافتم، تنگ درآمده، من برسیدم و او را دریافتم، دیگر روز او را وفات رسید. دانستم که آنچ شیخ فرموده بود، سبب آن تعجیل بوده است.
تعداد ابیات: ۱
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:حکایت شمارهٔ ۶۲
گوهر بعدی:حکایت شمارهٔ ۶۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.