هوش مصنوعی:
خواجه امام مظفر حمدان در نوقان مقایسهای بین خود و شیخ بوسعید انجام داد و گفت که کارشان مانند پیمانهای ارزن است که یک دانه آن شیخ بوسعید و بقیه اوست. یکی از مریدان شیخ بوسعید این سخن را به شیخ منتقل کرد. شیخ در پاسخ گفت که آن یک دانه هم از آن خواجه امام مظفر است و او خود را هیچچیز نمیداند.
رده سنی:
16+
محتوا دارای مفاهیم عرفانی و اخلاقی است که برای درک عمیقتر، نیاز به سطحی از بلوغ فکری دارد. همچنین، زبان و ساختار داستان برای کودکان ممکن است پیچیده باشد.
حکایت شمارهٔ ۴
خواجه امام مظفر حمدان در نوقان یک روز میگفت کی کار ما با شیخ بوسعید همچنانست کی پیمانۀ ارزن. یک دانه شیخ بوسعید است و باقی منم. مریدی از آن شیخ بوسعید آنجا حاضر بود، چون آنرا بشنید از سر گرمی برخاست و پای افزار کرد و پیش شیخ آمد و آنچ از خواجه امام مظفر شنیده بود با شیخ بگفت. شیخ گفت برو و با خواجه امام مظفر بگوی که آن یک دانه هم توی، ما هیچ چیز نیستیم.
تعداد ابیات: ۰
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:حکایت شمارهٔ ۳
گوهر بعدی:حکایت شمارهٔ ۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.