هوش مصنوعی: سید حمزه، مرید شیخ، در طوس زندگی می‌کرد و هر زمان شیخ به طوس می‌آمد، او را در خانه خود می‌پذیرفت. روزی شیخ به طوس آمد و سید حمزه را طلب کرد، اما به او گفتند که سید حمزه چهل روز است به فساد مشغول است و شراب می‌نوشد. شیخ با تعجب گفت که چنین شخصی باید گناهان بیشتری داشته باشد، اما اعتراضی نکرد. وقتی سید حمزه از آمدن شیخ باخبر شد، فوراً توبه کرد و نزد شیخ آمد. شیخ مانند گذشته با او رفتار کرد و هیچ اشاره‌ای به گناهانش نکرد.
رده سنی: 12+ محتوا شامل موضوعات اخلاقی و عرفانی است که برای نوجوانان و بزرگسالان قابل درک و آموزنده است. هیچ محتوای نامناسب یا خشونت‌آمیزی در متن وجود ندارد.

حکایت شمارهٔ ۲۹

سیدی بوده است در طوس او را سید حمزه گفتندی و شیخ او را عظیم دوست داشتی و مرید شیخ بود و هرگاه کی شیخ بطوس رسیدی سید او را بسرای خود فرود آوردی.. وقتی شیخ بشهر طوس رسید، سید حمزه را طلب کرد گفتند شیخ او را بنتواند دید کی مدت چهل شبانروز است تا او بفساد مشغولست و صبوح بر صبوح دارد و غلامان و کنیزکان را خمر داده. شیخ ما گفت عجب! بر چنان درگاهی گناه کم ازین نباید کرد! و بیش ازین نگفت و هیچ اعتراض نکرد. چون سید حمزه را خبر دادند کی شیخ بوسعید رسیده است حالی به ترک آن کار بگفت و دیگر روز بخدمت شیخ آمد و شیخ بقرار هر بار مراعاتش کرد و آن سخن بر روی او نیاورد و آن نظر که در حقّ سید داشت هیچ نقصان نپذیرفت.
تعداد ابیات: ۰
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:حکایت شمارهٔ ۲۸
گوهر بعدی:حکایت شمارهٔ ۳۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.