هوش مصنوعی:
شیخ (بوسعید) که روحش مقدس باد، روزی با حالتی گرفته از میهنه به سمت سرخس میرفت. در راه با لقمان روبرو شد. لقمان از او پرسید: «ای بوسعید، کجا میروی؟» بوسعید پاسخ داد: «دلم تنگ است، به سرخس میروم.» لقمان گفت: «وقتی به سرخس رسیدی، از طرف ما به خداوند سرخس سلام برسان!»
رده سنی:
14+
متن دارای مفاهیم عرفانی و ادبی است که درک آن برای کودکان دشوار بوده و نیاز به سطحی از بلوغ فکری دارد. همچنین، استفاده از زبان کهن و ساختار ادبی آن برای نوجوانان و بزرگسالان مناسبتر است.
حکایت شمارهٔ ۵۹
شیخ را قدس اللّه روحه یک روز قبضی بود، از میهنه قصد سرخس کرد چنانک سنت او بود. چون بدست کرد رسید لقمان را دید. لقمان گفت ای بوسعید کجا میروی؟ گفت دلم تنگ است به سرخس میروم. گفت چون به سرخس رسی خدای سرخس را از ما سلام گویی!
تعداد ابیات: ۰
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:حکایت شمارهٔ ۵۸
گوهر بعدی:حکایت شمارهٔ ۶۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.