هوش مصنوعی: سیف الدوله، والی نشابور، به زیارت شیخ بوالفتح می‌رود و از او می‌خواهد که او را به فرزندی بپذیرد. شیخ شرط می‌گذارد که سیف الدوله باید از ظلم دوری کند و عدالت پیشه کند. سیف الدوله شرط را می‌پذیرد و پس از آن به عدالت و نیکوکاری مشهور می‌شود.
رده سنی: 12+ متن دارای مفاهیم اخلاقی و عرفانی است که برای درک بهتر نیاز به سطحی از بلوغ فکری دارد. همچنین، استفاده از واژگان و ساختارهای قدیمی ممکن است برای کودکان کم‌سن‌وسال دشوار باشد.

حکایت شمارهٔ ۷۰

خواجه بوالفتح شیخ گفت رحمةاللّه علیه کی در آن وقت کی شیخ به نشابور بود، سیف الدوله والی نشابور بود و از جملۀ سلاطین بزرگ بود، یک روز به زیارت شیخ آمد در خانقاه، و بسیار بگریست و خدمتها کرد و گفت می‌باید کی مرا به فرزندی قبول کنی. شیخ گفت ای ابرهیم درجۀ بزرگ آوردی نباید کی بحقّ این قیام نتوانی نمود. گفت به برکات همت شیخ ان شاء اللّه کی قیام نمایم. شیخ گفت از ما پذیرفتی کی ظلم نکنی و لشکر را دست کوتاه داری تا بر رعیت ظلم نکنند؟ گفت کردم. شیخ گفت ترا به فرزندی قبول کردیم. سیف الدوله خدمت کرد و بیرون آمد و عدل و نیکو سیرتی آغاز نهاد تا چنان شد کی بعدل و انصاف در خراسان و عراق مشهور شد و بجوامردی بدو مثل زدندی، از برکۀ نظر شیخ.
تعداد ابیات: ۰
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:حکایت شمارهٔ ۶۹
گوهر بعدی:حکایت شمارهٔ ۷۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.