۱۸۸ بار خوانده شده

حکایت شمارهٔ ۸۷

طلحة بن یوسف العطار گفت که مدتی پیش شیخ ابوسعید بودم، چون بازمی‌گشتم مرا گفت: چون به بغداد شوی و ترا گویند کی چندین گاه کرادیدی و چه فایده گرفتی چه خواهی گفت؟ رویی وریشی دیدم؟ گفتم تا شیخ چه فرماید. شیخ گفت هرکه تازی داند این بیت بر وی خوان:

قالواخراسان اخرجت رشأ
لیس له فی جماله

فقلت لاتنکروامحاسنه
فمطلع الشمس من
وهرکه تازی نداند این بیت برو خوان:

سبزی بهشت و نوبهار از تو برند
آنی که بخلد یادگار از تو برند

در چینستان نقش و نگار از تو برند
ایران همه فال روزگار از تو برند
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:حکایت شمارهٔ ۸۶
گوهر بعدی:حکایت شمارهٔ ۸۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.