هوش مصنوعی:
شیخ مقدسی در حال رفتن بود که ماری بزرگ آمد و خود را به پای او مالید، نشاندهنده تقرب به شیخ. درویشی که شاهد این صحنه بود، تعجب کرد. شیخ به او گفت که این مار برای سلام آمده و پرسید آیا او نیز چنین مقامی را میخواهد. درویش پاسخ مثبت داد، اما شیخ گفت هرگز چنین نخواهد شد.
رده سنی:
12+
محتوا دارای مفاهیم عرفانی و اخلاقی است که برای درک بهتر، به بلوغ فکری نسبی نیاز دارد. همچنین، حضور مار ممکن است برای کودکان خردسال ترسناک باشد.
حکایت شمارهٔ ۱۰۸
آوردهاند کی شیخ قدس اللّه روحه العزیز میرفت، ماری عظیم بیامد و خویشتن را در پای شیخ میمالید و بوی تقرب مینمود. در خدمت شیخ درویشی حاضر بود، ازآن حالت تعجب میکرد. شیخ درویش را گفت کی این مار به سلام ما آمده است تو خواهی کی ترا همچنین باشد؟ مرد گفت خواهم. شیخ گفت هرگز ترا این نباشد چو میخواهی.
تعداد ابیات: ۰
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:حکایت شمارهٔ ۱۰۷
گوهر بعدی:حکایت شمارهٔ ۱۰۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.