هوش مصنوعی:
احمد بولیث نزد شیخ میرود و هنگام بازگشت، شیخ کسی را همراه او میفرستد. پس از بازگشت، شیخ از همراه احمد میپرسد که احمد در راه چه میگفته است. همراه پاسخ میدهد که احمد درباره نعمتهای خدا سخن میگفته است. شیخ توضیح میدهد که نعمتهای خدا درجات مختلفی دارد: نعمتهایی که به ما داده شده، بالاترین و بزرگترین هستند، و نعمتهایی که به دیگران داده شده، متوسط و تمامشونده هستند. سپس شیخ داستانی از یک پیرمرد تعریف میکند که موهایش را نمیتراشیده تا عقربی در سرش لانه کند و بچهدار شود.
رده سنی:
15+
متن شامل مفاهیم عمیق دینی و عرفانی است که ممکن است برای کودکان قابل درک نباشد. همچنین، داستان پیرمرد و عقرب ممکن است برای سنین پایین ترسناک یا نامناسب باشد.
حکایت شمارهٔ ۱۰۹
وقتی احمد بولیث نزدیک شیخ آمده بود، چون باز میگشت شیخ کسی را با وی بفرستاد، چون باز آمد پرسید کی در راه احمد چه میگفت؟ گفت حدیث نعمتهای خدای تعالی میگفت. شیخ گفت کدام نعمتها را میگفت؟ این نعمتها بردرجاتست، آن نعمت کی با ما کرده است یا آن نعمت کی با شما کرده است؟ آن نعمت کی با ما کرده است بلندترین و بزرگترین نعمتهاست و آن نعمت کی با شما کرده است میانه است و تمام شود. پس گفت پیری بوده است و موی سر باز نکرده تا کژدم در سرش آشیانه نهاد و بچه کرد..
تعداد ابیات: ۰
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:حکایت شمارهٔ ۱۰۸
گوهر بعدی:حکایت شمارهٔ ۱۱۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.