۱۹۳ بار خوانده شده

شمارهٔ ۳۰ - خطاب به محمدحسین میرزا

حکم والا شد. آن که چون انظار فضل و رحمت الهی نسبت بوجود مسعود ما نامتناهی بود، لطف و مرحمت شاهنشاه بلند پایگاه خسرو ملک عالم، زیور نسل آدم، قهرمان ماء و طین، آفتاب زمان و زمین خلدالله ملکه و سلطانه درباره ما از حد نصاب افزون شد و از حصر و حساب بیرون؛ فالحمدالله الذی هدانا لهذا و ماکنا لنهتدی لو لا ان هداناالله. پس بحکم این موهبت سبحانی و مکرمت سلطانی پایه اعتلائی چند در مدارج اوضاع و احوال ما ترقی و تصاعد یافت که زبان از شکر آن قاصر است و بیان از ذکر آن عاجز. و ان تعدوا نعمه الله لا تحصوها. از آن جمله بعد از آن که از طرف اشرف همایون، مهم خطیر پاسداری ثغور آذربایجان بعهدة اهتمام ما مرجوع شد و بیمن توجه و التفات ایالت و تمیمه جلات ما گردید که یکی از آنها دارالدوله کرمانشاهان بود و چون ولایت مزبور موطن اولد و اعقاب شاهزاد مغفور البسه الله حلل النور و مجمع معاشر ایلات و احشام سرحد عراقین اعراب و اعجام است؛ وظیفه رسم چاگری و خدمتگزاری ما آن شد که مزید جهد و اهتمام در مراتب انضباط و انتظام آنجا مبذول داریم ونظر توجه و التفات بر تربیت اخلاف عظام برادر رضوان مقام گماریم که جملگی با فرزندان گرامی ما خود بی تفاوت و فرق اختر یک برج و گوهر یک درج وفرع یک اصل و نور یک شمسند. بنا علی تلک المراتب اصلح وانسب چنان بود که مرزبانی آن ملک و پاسداری آن ثغر را از جانب سنی الجوانب خود بیکی از اولاد برادر مغفور مبرور مفوض و موکول سازیم تا بنحوی که اولیای دولت قاهره زاهره شاهنشاهی از رهگذر تفویض بما آسوده خاطرند، خدام اعتاب مستطاب ما نیر بواسطه تفویض باو مطمئن القلب وفارغ البال باشند.
بالجمله فرزند اسعد امجد بی همال، نهال دوحه دولت و اقبال محمدحسین میرزا، ختم الله عواقب اموره بالخیر و حفظه عن کل ضیم و ضیر که از سایر اعقاب برادر غفران مآب اکبرسنا و اخضر غصنا و اصلب عودا و اعز وجودا بود، برای تقلد این امر و حراست آن ثغر انتخاب نموده، بمرزبانی آن ولایت و صاحب اختیاری ایل و رعیت مخصوص داشتیم؛ که بنحوی که شاید و باید در پرستاری اخوان خود و سایر عیال و اطفالی که در دارالدوله میباشند سعی بلیغ و کوشش کافی بعمل آرد و سرحدات عراقین را بر وفق عهود و شروط دولتین علیین اسلام، ضابطه و نظام داده، جمع عشایر و عساکر کند و حفظ اصاغر و اکابر نماید. ایالت را تابع عدالت سازد و رعیت را مورد رعایت دارد. ولیکن احب الامور الیه اوسطها فی الحق و اعمها فی العدل و اجمعها لرضا الرعیه و اکملها لمصالح الجندیه
مقرر آن که فرزندان عظام و امرای گرام و وزراء جلیل الاحتشام و عموم سر حدداران جانبین و روساء و اکابر و رعایا و عشایر، فرزند ارشد کامکار را صاحب اختیار کرمانشان و سرحددار عراقین دانند وقول و فعل او را داخلی و خارجی آن حدود و ثغور معتبر شمارند و در عهدة شناسند.
حرره فی شهر جمادی الاولی ۱۲۴۵
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۹ - خطاب به میرزا تقی علی آبادی
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۱ - خطاب به میرزا صادق مروزی
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.