۲۳۵ بار خوانده شده

بخش ۶ - در بیان معرفت اسلام و کیفیت آن

هان دهان این گوهر کان خرد
دستۀ بند از گلستان خرد

هر زمان پرسی که شرط راه چیست
ای برادر جاهدوا فی الله چیست

طفل راه خویش را تعلیم کن
چیست اسلام ای پسر تسلیم کن

همچو طفلان بسته ی گهواره شو
بی تصرف بنده ی بیچاره شو

قدرت حق بین و پس اقرار کن
هرچه دون حق بود انکار کن

گر سخن از دین احمد می کنی
با همه آن کن که با خود می کنی

هر کرا دست و زبان کوتاه نیست
در مسلمانی یقینش راه نیست

سینه را در کوی ایمان هر نفس
انشراح از نور اسلام است و بس

نقد هستی محو کن در لااله
تا ببینی دار ملک پادشاه

غیر حق هر ذره کان مقصودتست
تیغ را برکش که آن معبود تست

گرچه الاگفتی ای نادان نه اوست
هرچه در فهم تو آید آن نه اوست

نفی و اثبات از برای گمرهیست
هرچه کم گوئی در این معنی بهیست

لا و الا را ز دفتر برتراش
این جهان وحدتست آهسته باش

در هم آمیزد در اینجا کفر و دین
دیدۀ باید پر از نور یقین

لا که عرش و فرش را برمی درد
از فنا سوی بقا ره می برد

لا تو را از تو رهائی میدهد
با خدایت آشنائی میدهد

لا نهنگ قلزم توحیدتست
این اشارت از پی تجرید تست

لاچو در وحدت رسد الاشود
آن الف بالا از آن پیداشود

لا چو الا گشت در راه یقین
اول و آخر یکی گردد ببین

لام هم لا بود آمد بی شکی
نفی خود کن تا نماند جز یکی

چون تو خود را ازمیان برداشتی
قصر ایمان را دری افراشتی

تا دلت در حکم او چون موم نیست
خالصاً مخلص تو را معلوم نیست

در شهادت چون درست آمد ندم
بر فراز بام عالم زن قدم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:بخش ۵ - در بیان معرفت عشق و تحقیق آن
گوهر بعدی:بخش ۷ - در بیان معرفت نماز و کیفیت آن
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.