هوش مصنوعی:
این متن به موضوع عشق عرفانی و تفاوتهای آن با عقل و منطق میپردازد. عشق در اینجا به عنوان نیرویی فراتر از عقل توصیف شده که میتواند کفر و دین، شک و یقین را یکسان ببیند. عشق به عنوان حقیقتی والا و فراتر از دنیای مادی معرفی میشود که تنها عاشقان حقیقی آن را درک میکنند. همچنین، تضاد بین عقل و عشق و برتری عشق بر عقل در این متن به زیبایی بیان شده است.
رده سنی:
16+
مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی موجود در این متن برای درک و تجربه نوجوانان و بزرگسالان مناسب است. همچنین، استفاده از استعارههای پیچیده و مفاهیم انتزاعی مانند عشق عرفانی، نیاز به سطحی از بلوغ فکری و شناختی دارد که معمولاً در سنین پایینتر وجود ندارد.
بخش ۵ - در بیان معرفت عشق و تحقیق آن
چون سمند فکرتم جولان نمود
گوی معنی از دو عالم در ربود
پرتو عشق آمد این افسانه چیست
آشنا داند که این بیگانه نیست
عالمی دانم به گفتگوی عشق
در میان یک تن ندارد بوی عشق
عشق بر چرخ حقیقت اختراست
از محبت یک قدم بالاتر است
عشق بر نابودنی سودا کند
عشق در ویرانه ها غوغا کند
عشق را یکسان نماید کفر و دین
عشق را نبود غم شک و یقین
عشق شاهان را چه در تاب افکند
خلوتی را در خرابات افکند
عشق غواصست در دریای حق
مرکبش روحست در دریای حق
شهسوار عشق چون لشکر کشد
خواجه را در خدمت چاکر کشد
در حقیقت حل مشکلهاست عشق
صیقل آئینه ی دلهاست عشق
ضد عقلست این حکایت گوشدار
تا به عقل اندر نکوشی هوشدار
عقل گوید جبه و دستار کو
عشق گوید خانه ی خَمار کو
عقل هستی می کند کاین درخور است
عشق مستی می کند کاین خوشتر است
عقل می گوید پریشانی مکن
عشق می خندد که نادانی مکن
عقل گوید کارسازی می کنم
عشق گوید پاکبازی می کنم
عقل می سازد که این آسوده کیست
عشق می سوزد که این آلودگیست
عقل می خندد که این ننگست و نام
عشق می پرد که این دانه است و دام
عقل گوید که خدائی می کنم
عشق گوید پارسائی میکنم
عشق هم جویای عشق است ای پسر
جان جانها جای عشق است ای پسر
ملک عشق آمد ورای کاینات
فارغ از غوغای افعال و صفات
عشق و عاشق را قلم در کش تمام
تا همه معشوق ماند والسلام
گر ز معشوقت خیالی بر سر است
نیست معشوق آن خیالی دیگراست
هرچه در فهم تو آید آن توئی
برگذر اینجا نمی گنجد دوئی
عشق را گیرم که در قرآن نگفت
عشق را در گنج ما اوحی نهفت
رَب ارنی از زبان عشق گفت
لی مَعَ اللّه از زبان عشق سفت
عشق نبود پیشه ی هر بوالهوس
عشق را هم عاشقان دانند و بس
گوی معنی از دو عالم در ربود
پرتو عشق آمد این افسانه چیست
آشنا داند که این بیگانه نیست
عالمی دانم به گفتگوی عشق
در میان یک تن ندارد بوی عشق
عشق بر چرخ حقیقت اختراست
از محبت یک قدم بالاتر است
عشق بر نابودنی سودا کند
عشق در ویرانه ها غوغا کند
عشق را یکسان نماید کفر و دین
عشق را نبود غم شک و یقین
عشق شاهان را چه در تاب افکند
خلوتی را در خرابات افکند
عشق غواصست در دریای حق
مرکبش روحست در دریای حق
شهسوار عشق چون لشکر کشد
خواجه را در خدمت چاکر کشد
در حقیقت حل مشکلهاست عشق
صیقل آئینه ی دلهاست عشق
ضد عقلست این حکایت گوشدار
تا به عقل اندر نکوشی هوشدار
عقل گوید جبه و دستار کو
عشق گوید خانه ی خَمار کو
عقل هستی می کند کاین درخور است
عشق مستی می کند کاین خوشتر است
عقل می گوید پریشانی مکن
عشق می خندد که نادانی مکن
عقل گوید کارسازی می کنم
عشق گوید پاکبازی می کنم
عقل می سازد که این آسوده کیست
عشق می سوزد که این آلودگیست
عقل می خندد که این ننگست و نام
عشق می پرد که این دانه است و دام
عقل گوید که خدائی می کنم
عشق گوید پارسائی میکنم
عشق هم جویای عشق است ای پسر
جان جانها جای عشق است ای پسر
ملک عشق آمد ورای کاینات
فارغ از غوغای افعال و صفات
عشق و عاشق را قلم در کش تمام
تا همه معشوق ماند والسلام
گر ز معشوقت خیالی بر سر است
نیست معشوق آن خیالی دیگراست
هرچه در فهم تو آید آن توئی
برگذر اینجا نمی گنجد دوئی
عشق را گیرم که در قرآن نگفت
عشق را در گنج ما اوحی نهفت
رَب ارنی از زبان عشق گفت
لی مَعَ اللّه از زبان عشق سفت
عشق نبود پیشه ی هر بوالهوس
عشق را هم عاشقان دانند و بس
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب: مثنوی
تعداد ابیات: ۲۶
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:بخش ۴ - حکایت
گوهر بعدی:بخش ۶ - در بیان معرفت اسلام و کیفیت آن
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.