هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از دردها و رنج‌های عاشقانه خود می‌گوید. او از بی‌توجهی معشوق، تنهایی و اندوه خود سخن می‌گوید و از زبان و دل خود به عنوان ابزاری برای بیان این دردها یاد می‌کند. تصاویری مانند برق، خامه سیاه، شمع و نخل شعله به توصیف حالات روحی او کمک می‌کنند.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عمیق عاشقانه و استعاره‌های پیچیده است که درک آن‌ها به بلوغ فکری و تجربه‌ی ادبی نیاز دارد. همچنین، برخی از تصاویر و مفاهیم ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر سنگین یا نامفهوم باشد.

غزل شمارهٔ ۳

درین چمن چو گلی نشنود فغان مرا
کجاست برق که بردارد آشیان مرا

حدیث زلف تو از دل به لب چو می آید
بسان خامه سیه می کند زبان مرا

زبس که مانده ز پروازم اندرین گلشن
ز نقش پا نشناسند آشیان مرا

به زندگی ننشستی به پهلویم هرگز
مگر خدنگ تو بنوازد استخوان مرا

چو شمع در ره باد صبا سبک روحم
نسیم وصل تواند ربود جان مرا

ندیده کوچه ی زخمی که دل برون نرود
چو بر دلم گذر افتاده دلستان مرا

چو نخل شعله به باغ جهان به یک حالم
نه کس بهار مرا دید نه خوان مرا

زبس که نقش سیه چردگان به دل جا کرد
به تن سیاه چو رگ ساخت استخوان مرا

کلیم وام کن از خامه همزبانی چند
که یک زبان نکند شرح داستان مرا
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.