هوش مصنوعی: شاعر در این متن از رنج‌ها و ناکامی‌های عاشقانه خود می‌گوید. او از سکوت اجباری، دوری از معشوق، و پریشانی‌های ناشی از این جدایی سخن می‌راند. همچنین، به مفاهیمی مانند فهمیدن عیوب دیگران، بندگی در راه عشق، و پذیرش خواری در این مسیر اشاره می‌کند. در نهایت، شاعر به امید رحمت الهی و بهبود وضعیت خود اشاره می‌کند.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عاشقانه و عرفانی است که درک آن‌ها نیاز به بلوغ فکری و تجربه زندگی دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و کنایه‌های پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

غزل شمارهٔ ۷

لب فرو بستم زیان دارد زبان دانی مرا
چشم پوشیدم نمی زیبد عریانی مرا

شانه و زلف تو بادی می دهد از جان من
بی تو زینسان در میان دارد پریشانی مرا

نکته سنجی چیست عیب کس نفهمیدن بود
می کند فهمیدگی تعلیم نادانی مرا

یک دو گامی از سر کویش سفر خواهم گزید
باز پس گر ناورد اشک پشیمانی مرا

بندگی را در ره خدمت زبس شایسته ام
می شود داغ غلامی خط پیشانی مرا

گرچه خوارم عزتم این بس که در بیع نیاز
می دهی خود را به من تا اینکه بستانی مرا

گر چنین از بار غم خواهم فرو رفتن به خود
شمع سان آخر کند دامن گریبانی مرا

از خرابی کس نمی گردد به گرد خانه ام
پاسبانی نیست مشفق تر ز ویرانی مرا

روشناس ابر رحمت گشته ام از فیض او
عاقبت آمد به کار آلوده دامانی مرا

گرم کردم جای خود در گوشه ی گلخن کلیم
کی دگر از جا برد تخت سلیمانی مرا
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۶
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.