هوش مصنوعی: این شعر بیانگر درد و رنج شاعر از شرایط سخت زندگی و ناملایمات روزگار است. شاعر از ویرانی خانه‌ها، تب و بیماری، جفای دیگران و سرگشتگی خود می‌نالد. همچنین، او به ناامیدی و بی‌پناهی خود اشاره می‌کند و از فقدان مرهم و درمان برای زخم‌هایش سخن می‌گوید. در نهایت، شاعر به دنبال علت درد و رنج خود می‌گردد و از سایه‌ی بدشگون هما بر سر خود یاد می‌کند.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عمیق عرفانی و اجتماعی است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند ناامیدی و رنج ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر سنگین باشد.

غزل شمارهٔ ۲۸

به غیر خانه ی زنجیر و دیده ی تر ما
کدام خانه که ویران نگشت بر سر ما

به حیرتم که خبر چون به سنگ حادثه رفت
که صلح کرد می مدعا به ساغر ما

زگرمی تب ما تا شود طبیب آگه
کفی سپند فشاند بروی بستر ما

به سینه صافی و روی گشاده چون ما نیست
مگیر آینه گو خویش را برابر ما

ازین سرایت سرگشتگی توان دانست
که همچو گردش دامست سیر اختر ما

دل از جفای که نالد شکایت از که کند
به شهر طفلان فتاده مرغ بی پر ما

دگر چه بخیه چه مرهم زهر دو کار گذشت
که زخم همچو قفس گشت دور پیکر ما

کدام بزم طرب را جدا زروی تو دید
که می زآب سیه شد به چشم ساغر ما

دماغ درد سر دولت از کجاست کلیم
گرفتم اینکه هما سایه کرد بر سر ما
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۷
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.