هوش مصنوعی: این شعر از کلیم کاشانی بیانگر احساسات شاعر در برابر ناملایمات زندگی و بی‌توجهی دنیا به رنج‌های اوست. شاعر از بی‌وفایی دنیا، سنگدلی طبیعت و فراق یار می‌نالد و خود را در پستی و خاکساری می‌بیند، اما در عین حال از سرکشی و غیرت نیز سخن می‌گوید. او از ناتوانی در رسیدن به آرزوها و تحقیر شدن توسط دیگران شکایت دارد، اما در پایان هشدار می‌دهد که سایه‌اش (آبرو یا وجودش) از بالای زمین فرو خواهد ریخت.
رده سنی: 16+ این شعر دارای مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که درک آن به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی نیاز دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و کنایه‌های پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

غزل شمارهٔ ۳۰

گل درین گلشن کجا دارد سر پروای ما
خار هم از سرکشی کی می رود در پای ما

گر بمستی آرزوی ابر و باران می کنم
سنگ می بارد زابر پنبه بر مینای ما

در شکست ما فراقت هیچ تقصیری نکرد
پرشکن مانند مکتوبست سرتاپای ما

دیده بینائی بهای خاک راهت چون دهد
آب دریا دیده کم قیمت بود کالای ما

سرفرازی همچو نقش ما نمی دانیم چیست
خاکساری می توان فهمید از سیمای ما

سرکش و مغرور از رستای غیرت می رسم
برنخیزد خار دامن گیر از صحرای ما

دامن از دریا چو برچینیم، کی خواهد رسید
آب این دریا به پست پای استغنای ما

پستی ما در سر کوی تو خوش اوجی گرفت
نقش پا را عار میاید که گیرد جای ما

چند ازین خواری تو خود خجلت نمی فهمی، کلیم
در زمین خواهد فرو شد سایه از بالای ما
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.