۲۰۸ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۳۴

ترک چشمت می کند آماجگه محراب را
ما طمع داریم ازو دلجوئی احباب را

با ستمکاران گیتی بد نمی گردد سپهر
عید قربانست دایم خانه قصاب را

منزل نزدیکتر دارد خطر هم بیشتر
می دهد دوری ساحل مژده نایاب را

عاقلانرا با خم زنجیر زلفت همسریست
یاد می گیرند ار دیوانه ها آداب را

بر ستمگر بیشتر دارد اثر تیغ ستم
عمر کوتاه از تعدی می شود سیلاب را

گر سواد زلف چندی دیرتر روشن شود
مصحف رویت نمی خواهد زخط اعراب را

زخم تیغت قبله دلهاست چسبانتر خوشست
ابروان پیوسته می باید بلی محراب را

چون هدف ما یکطرف تا چند و خلفی یکطرف
کوه از یک تیغ می نالد بنازم تاب را

یک سبب پیدا نکرد از بهر ناکامی خویش
گرچه بر هم زد کلیم این عالم اسباب را
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.