هوش مصنوعی: این شعر از درد و رنج انسان در زندگی سخن می‌گوید و بیانگر احساس بیقراری، ناامیدی و فراموش‌شدگی است. شاعر از غم‌های زندگی و ناتوانی در تحمل آن‌ها می‌نالد و از عشق و هوشیاری از دست‌رفته یاد می‌کند. همچنین، اشاره‌ای به انتظار و امیدواری دارد که گاهی با دردهای عمیق زندگی در تضاد است.
رده سنی: 16+ این شعر دارای مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که درک آن‌ها نیاز به تجربه و بلوغ فکری دارد. همچنین، مضامین غم و اندوه و عشق ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر سنگین باشد و درک کامل آن‌ها مستلزم آشنایی با ادبیات و مفاهیم پیچیده‌تر است.

غزل شمارهٔ ۳۸

قرار می برد از خلق آه و زاری ما
باین قرار اگر مانده بیقراری ما

شویم گرد و بدنبال محملش افتیم
دگر برای چه روزست خاکساری ما

خمار صحبت تو عقل و هوش از من برد
چه مستئی ز قفا داشت هوشیاری ما

تو چون روی، بره انتظار دیده خلق
بهم نیاید چون زخمهای کاری ما

بروی دشت اگر گردبادت آید پیش
ازو بپرس ز احوال بیقراری ما

کدام بار غم از خاطری زیاد آید
که دهر ننهد بر دوش بردباری ما

نمانده جان و دلی تا بیادگار دهیم
کلیم را ببر از ما به یادگاری ما
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۷
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.