هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عرفانی، با استفاده از تصاویر زیبا و استعاره‌های غنی، به توصیف معشوق و تأثیرات او بر جهان پیرامون می‌پردازد. شاعر با اشاره به عناصری مانند آینه، گل، خورشید، و زلف معشوق، زیبایی‌های او را ستایش کرده و تأثیر این زیبایی را بر طبیعت و انسان‌ها بیان می‌کند. همچنین، در ابیاتی به مفاهیم عرفانی مانند دل‌سپردن به عشق حقیقی و بی‌اعتباری ظواهر دنیوی اشاره شده است.
رده سنی: 15+ این شعر دارای مفاهیم عمیق عاشقانه و عرفانی است که درک آن به بلوغ فکری و تجربه‌های زندگی نیاز دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌های پیچیده و زبان ادبی ممکن است برای کودکان قابل فهم نباشد.

غزل شمارهٔ ۴۱

ای ز بالای تو طوطی در کنار آئینه را
وز گل روی تو سامان بهار آئینه را

صبح را رشگ رخت افکنده است از چشم خویش
دیگر از خورشید ننهد در کنار آئینه را

زلف دلبند تو چون حیران خود می بیندش
بخشد از هر حلقه چشم سرمه دار آئینه را

در طریقت دل برنگ و بوی دادن ابلهیست
کس نمی آراید از نقش و نگار آئینه را

قیمت روشندلان بنگر که در روز مصاف
شیر مردان حرزجان سازند چار آئینه را

اینچنین کز رشک رویت دست بر سر می زند
می سزد گر کس نسازد دسته دار آئینه را

دل مدام از گرد غمهای تو می بالد بخویش
در دیار عشق می باید غبار آئینه را

برق حسنش نه همی بر خرمن ما زد کلیم
کرد خاکسترنشین چون ما هزار آئینه را
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۴۰
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۴۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.