هوش مصنوعی: این متن شعری است که به موضوعات مختلفی از جمله عشق، زندگی، رنج‌های انسانی، پیری و امیدواری پرداخته است. شاعر از زبان بیزبانی، نکته‌دانی، عیوب زندگی، جفای آسمانی، پیری و ناتوانی‌ها سخن می‌گوید و در نهایت به صلح و مهربانی اشاره می‌کند.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق فلسفی و عاطفی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از مضامین مانند پیری و رنج‌های زندگی نیاز به بلوغ فکری دارند.

غزل شمارهٔ ۴۰

از آن چشمی که می داند زبان بیزبانی را
نکویان یاد می گیرند طرز نکته دانی را

بنزد آنکه باشد تنگدل از دست کوتاهی
درازی عیب می باشد قبای زندگانی را

نمی خواهی که زخمت را بمرهم احتیاج افتد
سپر از سینه کن تیر جفای آسمانی را

کنون کز رعشه پیری بجامم می نمی ماند
چه حاصل گر دهد دوران شراب کامرانی را

بسان سایه گر از ناتوانیها زمین گیرم
زهمراهان نیم واپس بنازم سخت جانی را

ز رویش دیده محرومست و گوش از مژده وصلش
که دوران بسته بر دل شاهراه شادمانی را

دلم سیمای جنگ از چهره صلح تو می یابد
بآن چشمی که بیند در تغافل همزبانی را

بود روزیکه می در پرده شب جلوه گر ماند
بظلمت گر نشان دادند آب زندگانی را

کلیم الفت بخار این چمن بهتر بود از گل
که دامن گیریش دارد نشان مهربانی را
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۴۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.