۱۸۱ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۴۳

تا خانمان ما همه بر باد داده آب
مانند اشک از نظر ما فتاده آب

چیزیکه متصل بود امروز، اشک ماست
اجزای دهر را همه از هم گشاده آب

دیوار و در، فتاده چو مستان بهر طرف
کردست در نهاد جهان کار باده آب

جز خانه حباب دگر منزلی نماند
تا روی در خرابی عالم نهاده آب

چون آفتاب سرزده آید بخانه ها
مانند فرش در همه منزل فتاده آب

دایم ز آب مدحت نواب خان تر است
کس چون کلیم تیغ زبان را نداده آب
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۴۲
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۴۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.