هوش مصنوعی: این شعر از عشق نافرجام، درد فراق و رنج‌های عاطفی سخن می‌گوید. شاعر از بی‌وفایی معشوق، زخم‌های دل و اشک‌های بی‌پاسخ می‌نالد و تصاویری مانند سنگ بی‌اثر، ویرانه بی‌پناه و شمع در معرض باد را برای بیان احساساتش به کار می‌برد.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عاطفی عمیق و استعاره‌های پیچیده است که درک آن‌ها به بلوغ فکری و تجربه‌ی عاطفی نسبی نیاز دارد. همچنین، برخی تصاویر مانند 'زخم' و 'اشک خون' ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر سنگین یا نامفهوم باشد.

غزل شمارهٔ ۵۷

هرگز دلت نشان گذار وفا نداشت
سنگی که ره فتاد بر او نقش پا نداشت

دل از هجوم درد تو شرمندگی کشید
ویرانه حیف درخور سیلاب جا نداشت

شمعم ز باد دامن فانوس می کشد
آن محنتی که در ره باد صبا نداشت

از های های گریه ی من تا دلش گرفت
دیگر چو آب تیغ، سر شکم صدا نداشت

بر سینه خط زخم چو خوانا نوشته شد
داغ ارچه بود حاجت این نقطه ها نداشت

روزی هزار بار اگر گریه دیده را
میشست بی تو خانه ی چشمم صفا نداشت

جز خاک کوی دوست که نتوان ازو گذشت
از چاک سینه بستن خونم دوا نداشت

گر آب ودانه در قفس مرغ دل نبود
صیاد را چو جرم قفس این فضا نداشت

از گریه ام که زیب عروسان گلشنست
پای گلی نبود که رنگ حنا نداشت
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۵۶
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۵۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.