هوش مصنوعی: شاعر در این اشعار از دردها و رنج‌های درونی خود می‌گوید. او از ناتوانی در دیدن زیبایی‌ها (مانند ابر و برق) به دلیل غم و اندوه فراوان سخن می‌راند و بیان می‌کند که حتی در میان مصیبت‌ها نیز کسی برای همدردی حاضر نیست. عشق در این شعر همراه با رنج و بلا توصیف شده و شاعر از بی‌پاسخ ماندن دردهای خود می‌نالد. در نهایت، او از فرسودگی و بی‌پایان بودن این رنج‌ها سخن می‌گوید.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عاطفی و وجود مضامینی مانند درد درونی، ناامیدی و مصیبت‌های زندگی ممکن است برای مخاطبان کم‌سن‌وسال سنگین یا نامفهوم باشد. درک این شعر نیاز به بلوغ عاطفی و تجربه‌ی زندگی دارد.

غزل شمارهٔ ۶۳

ابر را دیدیم چون ما چشم گریانی نداشت
برق هم کم مایه بود از شعله سامانی نداشت

با مسیحا درد خود گفتیم پرسودی نکرد
زانکه چون بیماری چشم تو درمانی نداشت

سینه ما هیچگه بی ناوک جوری نبود
این مصیبت خانه کم دیدم که مهمانی نداشت

لذت رو بر قفا رفتن چه می داند که چیست
هر که در دل حسرت برگشته مژگانی نداشت

از در و دیوار می بارد بلا در راه عشق
یک سرابم پیش ره نامد که طوفانی نداشت

نامه ام را می بری قاصد زبانی هم بگو
خانه شد فرسوده و این شکوه پایانی نداشت

مایه حزنست هر بیتم زسوز دل کلیم
هیچ محنت دیده چون من بیت احزانی نداشت
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۶۲
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۶۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.