۱۸۳ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۸۶

هر قدم لغزیدنی فرش قدمگاه منست
چاه راهم چون قلم پیوسته همراه منست

گشته از افتادگی آن سرفرازی حاصلم
کاسمان در سایه دیوار کوتاه منست

از طریق راست خاشاک خطرها رفته اند
هر چه در راه منست از طبع گمراه منست

گرچه راهی را بسر طی می کنم همچون قلم
سرنوشت تازه ای هر گام در راه منست

روی مقصودی ندیدم هیچگاه از پرده پوش
سرمه افتاده از چشم اثر آه منست

بس شکست از کارگاه مومیائی دیده ام
روز بد هرگز نبیند گرچه بدخواه منست

کاهش فقر از غرور خاکساری کم نکرد
همت پرواز عنقا در پر کاه منست

این فغان جان و دل آخر نمی گردد کلیم
هر چه جانکاهست در این راه دلخواه منست
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۸۵
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۸۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.