۲۶۳ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۹۵

ما را طپیدن از غم دنیا شعار نیست
صد شکر کاب طینت ما موج دار نیست

بی جذبه جنون نرسد کس به هیچ جا
سالک به راه ماند اگر نی سوار نیست

روشندلان حباب سفت دیده بسته اند
روزن چه احتیاج اگر شیشه تار نیست

آن را که دل ز مشرب منصور آب خورد
کشکول فقر را به جز از چوب دار نیست

قطع امید کرده نخواهد نعیم دهر
شاخ بریده را نظری بر بهار نیست

دل را که باشد آتش شوقی، به غم چه کار
آیینه ی گداخته جای غبار نیست

مجلس فروز گبر و مسلمان یک آتشست
در سنگ دیر و کعبه بجز یک شرار نیست

لوح مزار خویش ز دیوان خود کنم
یعنی مرا به غیر سخن یادگار نیست

در گلشنی که عشق بود باغبان کلیم
جز آشیان سوخته بر شاخسار نیست
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۹۴
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۹۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.