۱۵۹ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۹۷

در شراب صحبت احباب زهر غفلتست
گر به چاه افتد کسی بهتر ز دام صحبتست

منکر آیینه اند آنها که اهل عزلتند
خلوتی کابنای جنسی گنجد آنجا کثرتست

با وجود ناتوانی نرگس بیمار او
شوق خونریزیش بیش از آرزوی صحتست

دهر را هم مشرب عزلت پسند افتاده است
نیست بی وجهی که دایم دشمن جمعیتست

زیور آئینه دل روشنی باشد نه عکس
خانه ی تاریک را شمعی به از صد صورتست

قدت از پیری کمان شد، گوشه ای خوش کن کلیم
از پی خوبان دویدن با عصا بی نسبتست
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۹۶
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۹۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.