هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از دردها و رنج‌های زندگی خود می‌گوید و بیان می‌کند که جهان برای او پر از سختی و بلاست. او احساس می‌کند که حتی نزدیکانش نیز از او دوری می‌کنند و هیچ درمانی برای دردهایش وجود ندارد. این شعر حالتی غمگین و ناامیدانه دارد و شاعر از وضعیت زمانه شکایت می‌کند.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مضامین عمیق فلسفی و احساسات سنگین است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، لحن غمگین و ناامیدانه شعر ممکن است بر روحیه‌ی نوجوانان تأثیر منفی بگذارد.

غزل شمارهٔ ۱۱۶

منم که تنگدلی باغ دلگشای منست
بدستم آبله جام جهان نمای منست

رسید همرهی بخت واژگون جائی
که هر که خاک رهم بود خار پای منست

بدستگیری افلاک احتیاجی نیست
کلیم وقتم و افتادگی عصای منست

بخاک و خون کشدم هر کجا که سرو قدیست
هر آن نهال که بالا کشد بلای منست

چنینکه دیدن وضع زمانه جانکاهست
بدیده هرچه غبارست توتیای منست

طبیب از عرق شرم نسخه ها را شست
ز بسکه منفعل از درد بیدوای منست

ز بسکه موج غمم در میان گرفته کلیم
ز من کناره کند هر که آشنای منست
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۱۵
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۱۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.