۱۳۶ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۱۳۰

شمیم خلد، گدای دیار کشمیرست
شکفتگی گل خار بهار کشمیرست

لب پیاله ز تبخال رشک می سوزد
که نشئه وقف لب جویبار کشمیرست

اگرچه مایه دلبستگیست قامت سرو
عنان هوش بدست چنار کشمیرست

بزیر پنبه ابر آسمان از آن گم شد
که پای تا بسرش داغدار کشمیرست

صفای سبزه اش از عمر خضر می گذرد
خضر زچشمه خویش آبیار کشمیرست

بدیده خاصیت کیمیا دهد لیکن
بچشم آنچه نیاید غبار کشمیرست

براه جاده نتوان شناخت از جدول
چه آبهاست که بر روی کار کشمیرست

گذشتی از لب ساقی گلعذار کلیم
خنک چو توبه می در بهار کشمیرست
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۲۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۳۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.