هوش مصنوعی: این شعر از کلیم کاشانی، با استفاده از تصاویر و استعاره‌های زیبا، به موضوعاتی مانند عشق، ناامیدی، گذر زمان و بی‌اعتمادی به دنیا می‌پردازد. شاعر از ناکامی‌های عشقی، فریبندگی دنیا و بی‌وفایی انسان‌ها سخن می‌گوید و مخاطب را به تفکر دربارهٔ حقایق زندگی دعوت می‌کند.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق فلسفی و عاشقانه در این شعر وجود دارد که درک آن‌ها نیاز به بلوغ فکری و تجربهٔ زندگی دارد. همچنین، برخی از استعاره‌ها ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر پیچیده باشد.

غزل شمارهٔ ۱۳۲

هنوز طره او تا کمر نیامده است
ز پیچ و تاب رگ جان خبر نیامده است

باعتماد، سرین را بآن کمر مسپار
که مور خازن تنگ شکر نیامده است

همه حکایت مردم گیا فسانه شمار
گیاه مردمی از خاک بر نیامده است

بجلوه گاه تو هر دل که رفت، از خود رفت
دگر کسی بوطن زین سفر نیامده است

دعا ز عالم بالا همین خبر دارد
که تیر ناله یکی کارگر نیامده است

چرا بگرد بناگوش تو همی گردد
اگر بپای گهر رشته بر نیامده است

ز جور مادر ایام ترشرو منشین
خیال کن که زپشت پدر نیامده است

برشوه داد پر و بال خود خدنگ ترا
بچشم دام تو مرغ دگر نیامده است

چگونه عیش برد ره بخانه تو کلیم
باین خرابه چو یار دگر نیامده است
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۳۱
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۳۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.